یادداشت های روزانه



هنوز حرفای ا. تو گوشمه

_خانوم ق.شما خیلی بی احساس وسردی 

بابچه ها سردی و.

من اشک میریختم جلوی اون واون منو متهم میکرد!

_سعی کردم این اخلاقای بچه گونتونو بذارین کنار و.

من بی دفاع تر ازهمیشه.حرف نزده و تهمت!مثل آش نخورده ودهنی که سوخته!

اون روز یادمه ج اومد گفت آقای ا.گفت چرا این زودتر ازهمه میاد!

تو جلسه همون آقای اگفت بابت ساعتای قبل کار حقوقی نمیدیم!

من تو ذهنم روزایو مرور میکنم که همون آقای ا.گفت کارای غرفه باخودته بیا رنگ بزن وانجام بده تاقبل افتتاحیه!

حالا اینجوری باید بشنوم!

حرفاشون هنوز توذهنمه.حالم از همشون بهم میخوره!

از خیر اون 200واندی پولم گذشتم و حرامشان باد!

با خودم میگم من وقتی گفتم اگه اونا 1درصد براشون مهم باشه پیگیر میشن!گوشی خاموشه خب زنگ بزنن خونه!

حالم از خودم بهم میخوره

از نیش وکنایه وسرکوفتای خاله وخانواده!

یعنی میشه یه روزی حالم بهتر بشه.

با مامان بحث کردم

همه چی براش مهم بوده جز من!فکرمیکنه وظیفه پدر ومادر فقط سیرکردن شکمه بچه اس!

گند زدن به بچگیم حالا دارن گند میزنن به جوونیم!

خداهم فقط نگاه میکنه :/


تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

شرکت طراحی سایت آریا کیان عسل جوان رادیو شهری دزفول سیمرغ فیزیوتراپی سلامت Arabic & Religious همه با هم صنایع شیشه ایران دروس رشته ریاضی کتاب و جزوه دانشگاهی